دلبري هاي دخترقندعسلم
شيرين زبونم سلام چندشب پیش مي خواستيم بريم روضه وعجله داشتم و توهم اول بازيگوشيت بود با قربون صدقه رفتن داشتم بهت غذا مي دادم كه زود شامت رابخوري وآماده شيم براي رفتن بعدازاينكه غذات را خوردي رفتي پيش بابا مهدي وبا چاشني نازوكرشمه فراوان گفتي "بابا يي ازت (نازت) بشم" براي باباترجمه كردم نزديك بود ازشدت هيجان وذوق زودگي پس بيفته من هم ازتعجب وفقط كمي حسودي نزديك بود دهنم كج بشه خداشانس بده زحماتشو من ميكشم خانم قربون صدقه يكي ديگه ميرن چه چيزهایي آدم بايد تواين دوره زمونه ببينه راستش چنان براي بابا چشم وابرو اومدي كه خودم هم ذوق كرده بودم و به روي خودم نمي آوردم دخمل نازدارمن ...
نویسنده :
ماماني
8:17